دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
دولت عشق تو آمد عالم جان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
عقل، کافر بود آن رخ دید و ایمان تازه کرد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
داغ دلها را به سحر آن جزع جادو تاب داد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
باغ جان ها را به شرط آن لعل رخشان تازه کرد
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
تا ز عهد حسن تو آوازه شد در شرق و غرب
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
آسمان با عشق بازی عهد و پیمان تازه کرد
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
عشق نو گر دیر آمد در دل سودائیان
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
هر که را درد کهن تر یافت درمان تازه کرد
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
نور تو صحرا گرفت و اشک من دریا نمود
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
موسی آتش باز دید و نوح طوفان تازه کرد
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
بر دل ما عید کرد اندوه تو وز صبر ما
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هرچه فربه دید ناگه کشت و قربان تازه کرد
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
هر کجا لعل تو نوش افشاند چشم ما به شکر
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
در شکر ریز جمالت گوهر افشان تازه کرد
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
از لبت هر سال ما را شکری مرسوم بود
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
سال نو گشت آخر آن مرسوم نتوان تازه کرد
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
شاد باش از حسن خود کز وصف تو سحر حلال
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
طبع خاقانی به نظم آورد و دیوان تازه کرد
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
تازگی امروز از اشعار او بیند عراق
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد
کو شعار مدحت شاه خراسان تازه کرد